شعر قدیمی

وبسایتی برای همه چی...

پنجشنبه ۰۱ آذر ۰۳

غزل شماره 2 دیوان حافظ

صلاح کار کجا و من خراب کجا

ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا

دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس

کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا

چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را

سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا

ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد

چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا

چو کحل بینش ما خاک آستان شماست

کجا رویم بفرما از این جناب کجا

مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است

کجا همی‌روی ای دل بدین شتاب کجا

بشد که یاد خوشش باد روزگار وصال

خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا

قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست

قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا

۰ ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام خداوند جان و خرد   کزین برتر اندیشه برنگذرد
خداوند نام و خداوند جای   خداوند روزی‌ده رهنمای
خداوند کیوان و گردان سپهر   فروزندهٔ ماه و ناهید و مهر
ز نام و نشان و گمان برتر است   نگارندهٔ بر شده گوهر است
به بینندگان آفریننده را   نبینی مرنجان دو بیننده را
نیابد بدو نیز اندیشه راه   که او برتر از نام و از جایگاه
سخن هر چه زین گوهران بگذرد   نیابد بدو راه جان و خرد
خرد گر سخن برگزیند همی   همان را گزیند که بیند همی
ستودن نداند کس او را چو هست   میان بندگی را ببایدت بست
خرد را و جان را همی سنجد او   در اندیشهٔ سخت کی گنجد او
بدین آلت رای و جان و روان   ستود آفریننده را چون توان
به هستیش باشد که خستو شوی   ز گفتار بیکار یک سو شوی
پرستنده باشی و جوینده راه   بفرمانها ژرف کردن نگاه
توانا بود هر که دانا بود   ز دانش دل پیر برنا بود
از این پرده برتر سخن‌گاه نیست   به هستیش اندیشه را راه نیست
۲ ۰